پخش تراکت

به همین ترتیب، لرد دورست من، ساده‌لوح‌ترین و شوخ‌طبع‌ترین مرد زنده؛ سر چارلز سدلی، کسی که در دسیسه‌چینی خبره بود؛ باپتیست می، محبوب پادشاه؛ تام کیلیگرو که در حالی که از دیوانگی‌های زندگی لذت می‌برد، آنها را به سخره می‌گرفت؛ کنتس شروزبری، زیبا و عاشق؛ و مادام الن، که آماده بود برای سرگرمی اعلیحضرت، تقلید یا آواز بخواند، برقصد پخش تراکت یا بازی کند، نیز آنجا بودند. و بدین ترتیب، در حالی که روز جدیدی در دنیای بیرون آغاز می‌شد، شمع‌ها در آپارتمان‌های دوشس با حرارت ملایم می‌سوختند؛ و پادشاه، معشوقه‌اش و گروهی شجاع و دلاور خوردند، نوشیدند و شادمانی کردند. فصل شانزدهم طوفانی پادشاهی را تهدید می‌کند. – دوک یورک در وجودش متأثر می‌شود. وجدان. – مصاحبه او با پدر سیمونز. – پادشاه نظر خود را اعلام می‌کند ذهن. – دوشس یورک کاتولیک می‌شود. – شرایط او مرگ. – قانون آزمایشی معرفی شد. – آشوب ملت. – دوک از یورک دوباره ازدواج می‌کند.

نقشه‌های لرد شافتسبری. – دوکِ مونموث. – ویلیام اورنج و پرنسس مری. – ازدواج آنها و عزیمت از انگلیس. در حالی که زندگی ظاهری پادشاه شادمان در مسیر بی‌خیالی خود به سرعت پیش می‌رفت، چشمان هوشیار متوجه نشانه‌های نیرومندی بودند که از طوفان‌ها و نزاع‌ها خبر می‌دادند. طوفانی که پادشاهی را تا مرکز آن به لرزه درآورد، بی‌درنگ از راه رسید؛ نزاعی که یک پادشاه را از تخت به زیر کشید، برای سلطنت بعدی محفوظ ماند. این نزاع‌ها نه ناشی از ولخرجی، تنبلی یا اسراف پادشاه، بلکه به دلیل تغییر در اعتقاد مذهبی وارث تاج و تخت بود. ابری که به اندازه کف دست یک مرد گسترده شده و افق سیاسی را پوشانده بود، اولین بار در اوایل پخش تراکت چسبان سال ۱۶۶۹ مشاهده شد.

کشیش جی. اس. کلارک، تاریخ‌نگار جرج سوم، کشیش دربار سلطنتی و کتابدار پرنس ریجنت، در کتاب «زندگی جیمز دوم، برگرفته از خاطرات نوشته خودش» می‌گوید که تقریباً در این زمان، دوک یورک «به طور محسوسی در وجدان خود تحت تأثیر قرار گرفت و شروع به تفکر جدی در مورد نجات خود کرد.» بر این اساس، مورخ می‌گوید: «او پدر سیمونز، یک یسوعی که شهرت یک مرد بسیار دانشمند را داشت، فرستاد تا در مورد این موضوع با او صحبت کند؛ و وقتی او آمد، نیت خیری را که برای کاتولیک بودن داشت به او گفت و با او در مورد آشتی‌اش با کلیسا صحبت کرد. پس از گفتگوی زیاد در مورد این موضوع، یسوعی با صداقت به او گفت که اگر از کلیسای انگلستان خارج نشود، نمی‌تواند در کلیسای کاتولیک پذیرفته شود.

سپس دوک گفت که فکر می‌کند این کار می‌تواند تراکت پخش کن با اجازه پاپ انجام شود، و با ادعای منحصر به فرد بودن پرونده او و مزیتی که می‌تواند برای مذهب کاتولیک به طور کلی و به ویژه برای پیروان آن در انگلستان داشته باشد، گفت که اگر او چنین اجازه‌ای برای ظاهر شدن به عنوان یک پروتستان داشته باشد، حداقل تا زمانی که بتواند خود را علناً کاتولیک بداند، با امنیت بیشتر برای خود و مزیت بیشتر برای آنها. اما پدر اصرار داشت که حتی خود پاپ هم قدرت اعطای آن را ندارد، زیرا این یک آموزه تغییرناپذیر کلیسای کاتولیک تبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کن، نه اینکه…» بدی کن تا خیری در پی داشته باشد.


یک چیز کاملاً مرا گیج می‌کند: دندان‌ها، لب‌ها، دهان و تمام زیبایی‌هایی که در آن وجود دارد، در میان تنوع عظیم زیبایی‌های صورتش گم شده‌اند و آنچه در او بی‌تفاوت تبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کن، اجازه نمی‌دهد که ما به آنچه در دیگران چشمگیرتر تبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کن، توجه کنیم. کینه‌توزیِ کنجکاوی من به اینجا ختم نمی‌شود. من به جستجوی نقصی در شکل او ادامه می‌دهم؛ و متوجه می‌شوم که نمی‌دانم چه زیبایی‌های طبیعی چنان شاد و چنان آزادانه در وجود او پراکنده شده‌اند که نجیب‌بودن دیگران فقط به نظر محدودیت و تظاهر می‌رسد.» پادشاه – که حضور یک زن زیبا برایش همچون تابش خورشید بر زمین بود – بی‌درنگ به او ابراز محبت کرد.

اغنیا ادای احترام کردند، بانوان درباری چاپلوسیِ تجسم‌یافته در تقلید را داوطلبانه به نمایش گذاشتند. و اعلیحضرت برای اثبات عملی تحسین خود، با لطف و کرم، مستمری چهار هزار پوند در سال به همراه آپارتمان‌هایی در کاخ سنت جیمز را برای او تعیین کردند. حاکمیتی که دوشس پورتسموث به مدت پنج سال بر قلب پادشاه داشت، اکنون در خطر سقوط بود؛ و احتمالاً به پایان می‌رسید، اما به خاطر بی‌احتیاطی‌های مادام مازارین نبود. این اتفاق چند ماه پس از ورود او به لندن رخ داد، شاهزاده موناکو از پایتخت بازدید کرد. او که جوان، خوش‌قیافه و ولخرج بود، زیباترین زنان دربار را مجذوب خود می‌کرد؛ هیچ‌کدام از آنها به اندازه دوشس مازارین قدرت جلب رضایت او را نداشتند. با وجود سخاوت پادشاه، او تحسین شاهزاده را پذیرفت؛ و تصمیم گرفت نفوذی را که به دست آورده بود به خطر بیندازد تا بتواند آزادانه به هر جایی که می‌خواهد عشق بورزد. ابراز علاقه او به یک عشق، که به همان اندازه که ناگهانی بود.

به همان اندازه هم شدید بود، پادشاه را خشمگین کرد؛ اما خشم او تنها باعث افزایش شیفتگی او شد، و با دیدن این موضوع، اعلیحضرت پرداخت حقوق بازنشستگی او را به حالت تعلیق درآورد. شاهزاده‌ی خوش‌گذران موناکو، پس از پایان سفرش به لندن در موعد مقرر، و ترک دوشس مازارین، با پادرمیانی دوستانش، عفو اعلیحضرت را به دست آورد، مورد لطف قرار گرفت و دوباره مستمری‌اش را دریافت کرد. او اکنون نه تنها معشوقه قلب پادشاه، بلکه ملکه حلقه‌ای درخشان از شوخ‌طبعان و مردان اهل فن بود که گوش دادن به سخنان و کنایه‌های عجیب و غریبی که از لبانش جاری می‌شد، مایه لذتشان می‌شد. اتاق‌های او در سنت جیمز و خانه‌اش در چلسی، میعادگاه مودب‌ترین و درخشان‌ترین جامعه انگلستان شد.

بعدازظهرها، در میان میمون‌ها، سگ‌ها، طوطی‌ها و حیوانات خانگی‌اش، درباره فلسفه، عشق، مذهب، سیتبلیغات , پخش تراکت تبلیغاتی در تهران توسط شرکت پخش ماندگار برای توزیع اوراق تبلیغات جهت تراکت پخش کن و نمایش‌ها صحبت می‌کرد؛ در حالی که شب‌ها سالن‌هایش به روی کسانی که از قمار لذت می‌بردند، باز بود. سپس دوشس، که در بالای میز نشسته بود، چشمان تیره‌اش از هیجان برق می‌زد و لب‌های قرمزش از انتظار باز شده بود، با اضطراب طالع شب را دنبال می‌کرد: همه تعریف‌ها به تعویق افتاد و همه سخنان زیبا در این مدت پنهان ماند، و چیزی جز صدای خش‌خش ورق‌ها و صدای جیرجیر طلا شنیده نمی‌شد.

شام‌های لذیذ و مجلل از پی آن آمدند، شراب‌های کمیاب سرازیر شدند و شوخ‌طبعی که مدت‌ها سرکوب شده بود، به شادی و نشاط رسید. چارلز در اینجا در کنار معشوقه زیبایش نشسته بود، شاد از لذت بردن از حال، بی‌توجه به نیازهای مردمش؛ و در نزدیکی او، لرد باکینگهام من، مراقب چهره اعلیحضرتش، در حالی که با تحسین‌های ماهرانه به آنها پاسخ می‌داد، نقشه‌های شومی می‌کشید.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.