سه شنبه ۰۱ مهر ۰۴ ۲۳:۱۷
اما اسناد محرمانه دروغ نمیگویند. و اگر در آن خاطرات جمعآوریشده از دوران حرفهایاش، آن جوان ماجراجوی آمریکایی را به عنوان یک میهنپرست تصور نمیکردم، به این دلیل بود که نمیتوانستم، زیرا فکر وهمآلود برخی فعالیتهای ناشناخته و تاریک او همیشه در ذهنم بود، شبحی در کمین. با این حال، حتی به آرچر، و حتی کمتر از آن به روی، از آنچه فهمیده بودم، اشارهای نکردم. اما یک یا دو نکته وجود داشت که اغلب در نوشتن آن فصلها برای روی مرا گیج میکرد و اکنون به آنها اشاره خواهم کرد. یکی این بود که آرچر به من گفت اسلید هیچ علاقهای به دخترها ندارد.هرگز از آنها نامهای دریافت نکرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. با این حال، این یک نامه بسیار دوستانه و همراهانه بود، یا حداقل بخشی از آن. شاید این موضوع اهمیتی نداشته آرایشگاه زنانه در ولنجک باشد. اما این دختر بریجبورو در نامهاش گفته بود که آن بچهی خارقالعادهی بلیکلی دمِ دست بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست – برادر روث . مگر تام اسلید نمیدانست که روی برادر روث بلیکلی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، بدون اینکه او این را گفته باشد؟ آیا میتوانست تصور کند که تام اسلید نمیداند روی کیست؟ خیلی در موردش فکر کردم و از فکر کردن به آن دست نکشیدم تا اینکه یک مشکل خاص خودم پیش آمد و تمام فکر و ذکر تام اسلید را برای مدتی از سرم بیرون کرد.
این همان سرفهی آزاردهندهای بود که در نتیجهی گازگرفتگی به آن دچار شده بودم. انگار نمیتوانستم گاز را از ریههایم بیرون کنم و این موضوع داشت برایم نگرانکننده میشد. جوانانی را دیدهام که از اثرات فوری و حاد گازگرفتگی بهبود یافته بودند و به دلیل سل به مرز جنون رسیده بودند. بنابراین وقتی پزشکان پاریس به من گفتند که تغییر هوا بهترین پزشک من خواهد بود، بدون اتلاف وقت به کوههای سوئیس رفتم. اگر مایل باشید، باید بگویم که اکنون کاملاً بهبود یافتهام و با بازگشت قدرت، نوری عظیم به من تابید که شادی و آرامش آرایشگاه زنانه لواسان خاطر را برایم به ارمغان آورد. حالا باید از این به تو بگویم.
دهکده کوچک سنت کرایکس حدود سی مایلی جنوب بازل در میان انبوهی از کوهها قرار دارد که برای قرار گرفتن در هر جای دیگری جز سوئیس، به چند صد مایل مربع زمین نیاز بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. سولوترن نزدیکترین مکان با هر اندازهای بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، اما دقیقاً به اندازه کافی نزدیک نیست که همسایه باشد، و کوه عظیم رامیوکس در شمال، حجم عظیم خود را نمایان میکند. حدود بیست و چند مایل در غرب، فرانسه قرار دارد، اما باید بگویم اگر از کوهها عبور کنید، کم و بیش چند صد میلیون مایل خواهد بود. فکر میکنم از کوه رامیوکس میتوانید به وتروز سر بخورید، ناهار بخورید و سپس به آرایشگاه زنانه فردوس شرق پایین سر بخورید و در دلمونت سوار قطار شوید.
میزبان من، هانس توان، مهمانخانه کوچکش را در دامنه کوه میدن، به ارتفاع حدود دو هزار فوت، داشت و باغ میوهاش مثل نقاشی روی سهپایه نقاشی، رو به بالا بود. با سیبهایی که در این باغ میروییدند، آب سیب درست میکرد و همچنین *******شواسر، نوشیدنی بسیار مطبوعی که با وجود نام ترسناکش، بسیار دلچسب بود. او به طرق مختلف، گردشگران را در کنار زمین خود جای میداد، زیرا زمینش پر از پستی و بلندی بود و از دور، مکان کوچک و عجیب و غریبش طوری به نظر میرسید که انگار مثل یک تمبر پستی به دیوارهی کوه چسبیده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. چیزی که آن را آنجا نگه داشته بود را نمیتوانم به شما بگویم. من همیشه در پشت آرایشگاه زنانه در جنت آباد آن احساس امنیت بیشتری میکردم.
چون اگر بدترین اتفاق میافتاد، باید به آن میخوردم و میایستادم. اینجا یک تکه زمین مسطح و عجیب و غریب هم وجود داشت و او از آن به عنوان آلاچیق بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستفاده میکرد، جایی که من قبلاً مینشستم. اینجا آقای توان اغلب به من ملحق میشد و من او را در مورد اندازه ناچیز کشورش مسخره میکردم. او میگفت: «آخ، این به خاطر این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که همه چیز مچاله شده – چی؟ مثل یک تکه کاغذ باطله. آن را پهن کن و از ایالات متحده تو بزرگتر بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.» این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستدلال آرایشگاه زنانه ولنجک کمی قوت داشت.
آقای توان و خانواده کوچکش، مانند بیشتر ساکنان شمال سوئیس، با هم به زبان آلمانی صحبت میکردند، هرچند همگی نوعی انگلیسی صحبت میکردند که از گردشگران زیادی که قبل از جنگ به آن مکان کوچک و بامزه میآمدند، آموخته بودند. دو فرزندش، اگبرت و امی، دوستان صمیمی من بودند و بسیاری از آنها در گشت و گذارهای آلپی که با هم داشتیم، شرکت داشتند. فکر میکنم آنها به ترتیب حدود ده و یازده سال داشتند و دختر کوچکتر بود. اغلب به سنت کرایکس میرفتیم، عجیبترین جامعه کوچکی که دوست دارید ببینید، با کلیسای کوچک منارهدارش، درست مثل کلیسایی در یک دهکده اسباببازی. یکشنبهی اولین حضورم در این کلیسا بود که اتفاقی افتاد که مرا بسیار ناراحت کرد.
همه چیز از شیطنتهای آن بچهها نشأت میگرفت. وقتی مراسم تمام شد، یادگاریها (از آن نوعی که هر کلیسایی در سوئیس دارد) را به من نشان دادند، یادگارهای مقدس قدیسان و شهدا، و امیدوارم که به آنها احترام شایستهای گذاشته باشم. وقتی از دهکده خارج شدیم، مرا به پنجرهی مدرسهی کوچک بردند و درون آن جمجمهای را به من نشان دادند که میگفتند در یخچال طبیعی پیدا شده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. گفتم: «حالا، اگر سیبی را که ویلیام تل از سر پسرش شلیک کرد به من نشان دهید، همه چیز را دیدهام.» «ما شهاب خاکستری را به شما نشان خواهیم داد. میدانید آن شهاب چیست؟» به آنها گفتم: «چه سنگ بزرگی!» و با زیرکی اضافه کردم.
که ما در آمریکا آنقدرها هم احمق نیستیم. آنها خندیدند و گفتند باید ببینم این «شهاب خاکستری» چه نوع سنگی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. بعد از اینکه مسافتی را طی کردیم، آنها با اشتیاق شروع به نگاه کردن به مزرعهای کردند که در آن سوی آن کوهی سر به فلک کشیده بود.
- ۲ بازديد
- ۰ ۰
- ۰ نظر