سالن زیبایی در خیابان فرشته

پرستار بچه با ترس و لرز آشکار روبروی او ایستاده بود. کلیف نیز حضور داشت. «اصلاً ضرب آهنگش رو شنیدی، ترولی؟»[صفحه ۴۰]کلیف زمزمه کرد. «این روشی که شارپ پیش گرفته واقعاً شرم‌آوره. اون ما رو چی فرض کرده، یه مشت احمق؟ فکر کنم باید به اون و بقیه یه درس دیگه در مورد ادب بدیم.» ترولی با همان لحن پاسخ داد: «منم همین فکر رو می‌کنم، کلیف. اون چیزیه که تو بهش میگی یه آدم کاملاً عوضی، ها؟ اون از—از—— لاف میزنه.» جوی پرسید: «بلافرزویل». «بله، اهل بلوف‌تاونه، آره؟ ازش یه کم فاصله بگیر.» در برابر تلاش جوانان ژاپنی برای سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد فاده از اصطلاحات عامیانه آمریکایی، لبخندی بر لبانشان سالن زیبایی در خیابان فرشته نقش بست – لبخندی که توسط سرجوخه مشاهده و با جدیت مهار شد.

با لحنی کنایه‌آمیز گفت: «این دیگه چیه؟ موقع تمرین پوزخند می‌زنم؟ فکر کنم منظورت توهین به سرویسه.» کلیف با ملایمت پاسخ داد: «نه دقیقاً.» «چه کسی به شما گفت حرف بزنید، آقای فارادی؟ چطور جرأت می‌کنید اظهار نظر کنید؟ فکر می‌کنم می‌خواهید قبل از اینکه این گشت تمرینی مونونگاهلا تمام شود، غرق در نکات منفی شوید. شما آنقدر جسور نیستید که فرار کنید و از سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد عفا دادن می‌ترسید، بنابراین فکر می‌کنید بدرفتاری خواهید کرد.»[صفحه ۴۱]خودت سالن زیبایی ستارخان را لوس کن و اخراج شو. من دارم به بازی کوچولوی تو می‌رسم، و به مشتری قسم! کمکت می‌کنم. کتاب بیرون آمد و مداد یک بار دیگر به کار افتاد.

در حالی که کتاب کوچکش را با صدای محکمی می‌بست، اضافه کرد: «این یعنی حداقل ده تا امتیاز منفی. آقای فارادی، متوجه شدم کارت تموم شد.» کلیف با خونسردی شانه‌هایش را بالا انداخت و نگاهی به آن سوی عرشه، به سمت گروه دیگری از مردم عادی که آنها هم توسط یک افسر دانشجو مورد آزار و اذیت قرار گرفته بودند، انداخت. ساعت تمرین صبحگاهی روی عرشه مونونگاهلا بود . کشتی هنوز در نزدیکی دهانه خلیج چساپیک لنگر انداخته بود. لازم بود که به سه کلاس کشتی اجازه داده شود تا قبل از عزیمت به دریا به محیط ارایشگاه زنانه در جمالزاده شمالی جدید خود عادت کنند و به همین دلیل پیشرفت کند بود. سرجوخه شارپ، مسئول کلیف و رفقایش، یک «شیطان‌صفت» ماهر بود.

او به این معروف بود که عوام ترسو و زودباور را از روی ناچاری به سالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد عفا وادار می‌کرد. و مردان جدید کلاس چهارم را که سرسخت‌تر بودند، به شورش آشکار سوق داده بود، که در نهایت منجر به انواع و اقسام ناسزاها برای این «یاغی‌ها» شد.[صفحه ۴۲]این باعث رضایت و شادی بی‌حد و حصر هازر و رفقایش شد. آن روز صبح، وقتی دستور داده شد که به کلاس عوام، انواع طناب‌ها و کاربردهای آنها را آموزش دهند، سرجوخه شارپ به گروهی متشکل از کلیف، ترولی، تاگلز، جوی، ننی گوت، کریس اسپندلی و جادسون گرین اختصاص داده شد. دو نفر آخر با کلیف رفیق نبودند. در واقع، آنها از صمیم قلب از او متنفر بودند و از زمان ورودشان به آکادمی، به آرایشگاه زنانه در خیابان جردن روش‌های مخفیانه زیادی سعی کرده بودند او را «تحقیر» کنند.

هر تلاشی منجر به ناراحتی خودشان شده بود و اخیراً نسبتاً ساکت مانده بودند. سرنوشت آنها را در آن روز با کلیف در یک دسته قرار داده بود و آنها مشتاق بودند ببینند که آیا او با سرجوخه دانشکده افسری به مشکل برمی‌خورد یا خیر. از ظاهر ماجرا در شروع درس، به نظر می‌رسید که مطمئناً خوسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ه‌های آنها برآورده خواهد شد. کلیف با نارضایتی به شیطنت‌های افسر جوان نسبت به دایه نگاه کرد، زیرا این پسر کوچک مورد علاقه‌ی خاص او بود. قرار بود درس صبح شامل آموزش طناب‌های سالن زیبایی زنانه مرزداران مختلف دویدن باشد.

در همان ابتدا، دانشجوی دانشکده افسری[صفحه ۴۳]سرجوخه شارپ ردیفی از مانیلاها را که در میان انبوهی از مانیلاها قرار داشت، بالا نگه داشته بود و با لحنی تند از پرستار بچه نام آن را پرسید. پسرک حدسی زد و بلافاصله همانطور که در ابتدای این فصل ذکر شد، مورد حمله قرار گرفت. سرجوخه پس از یادداشت تخلف کلیف در دفترش، به درس دادن ادامه داد. و از قیافه‌ی راضی و خشنودش مشخص بود که از این موقعیت کاملاً لذت می‌برد. او کلیف را در دست گرفت. او با غرولند گفت: «از وقتی که آکادمی آنقدر بدشانس بود که تو را پذیرفت، بیشتر از یک دریاسالار خودنمایی کردی، و وقت آن رسیده که بفهمی کل ماجرا را تو اداره نمی‌کنی. تو به خیال خودت نیک پیر را بزرگ کردی، و صرفاً به این دلیل که تو و دار و دسته‌ات یکی دو بار در فریبکاری جلو افتادید، فکر می‌کنید می‌توانید هر کاری دلتان می‌خواهد بکنید. این دیگر چیست – جواب یک افسر مافوق را دادن، ها؟» کتاب دوباره بیرون آمد.

سرجوخه با نوشتن چیزی در آن، آن را در جیبش گذاشت. کلیف حرفی نزده بود، اما این واقعیت تفاوت چندانی ایجاد نمی‌کرد. آن دزد دریایی دنبال دردسر بود. [صفحه ۴۴] کسانی که نزدیک کلیف ایستاده بودند، دو لکه گرد و قرمز روی گونه‌هایش دیدند، اما ظاهراً او هنوز خونسرد بود. ترولی و تاگلز از این کار منزجر به نظر می‌رسیدند، اما برای نظم و انضباط احترام زیادی قائل بودند و نمی‌خوسالن زیبایی در تهران , سعادت آباد , اقدسیه , پونک , ونک , آرایشگاه در یوسف آباد , ولنجک , تجریش , تهرانسر , سالن آرایش در تهرانپارس , زعفرانیه , صادقیه , مرزداران , نیاوران , سالن زیبایی در سعادت آباد ند در آن دخالت کنند. دایه کوچولو – که به زحمت در آزمون ورودی از نظر جثه به حد نصاب رسیده بود – مضطرب و هیجان‌زده به نظر می‌رسید. او پسر بچه‌ای با شخصیت خیلی قوی نبود، اما یک ویژگی داشت و آن محبت و وفاداری بود. او کلیف را بی‌نهایت دوست داشت.

او را به خاطر مردانگی‌اش تحسین می‌کرد و از هر نظر او را ایده‌آل می‌دانست. دوستی او با توده‌ی مردم تنومند، مانند دوستی سگ وفادار با صاحبش بود. حالا، در حالی که سرجوخه تمام تلاشش را می‌کرد تا کلیف را به زیر پا گذاشتن نظم و انضباط تحریک کند، ننی با هدفی رو به رشد در قلبش، نگاه می‌کرد و گوش می‌داد. سرجوخه شارپ بالاخره دایره لغات توهین‌آمیزش را تمام کرد و مجبور شد آموزش را از سر بگیرد. گروه دور میله جلویی که بخشی از قلاب‌های متحرک به آن منتهی می‌شد، جمع شده بودند. این افسر جوان درجه‌دار، هر چقدر هم که سلطه‌جو و مستبد باشد، کارش را بلد بود.[صفحه ۴۵]هزارتوی طناب‌هایی که به این سو و آن سو منتهی می‌شدند، برای او هزارتو نبود.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.